علی علی 10 سالگیت مبارک

علی کوچولوی مامان و بابا

بازی کردن

*یه مدته که یاد گرفتی سوار کامیونت میشی و باهاش بازی میکنی   **برای چند دقیقه ام سوار تابت میشیولی بیشتر صدای غرغرت درمیادتا سوارم میشی شروع میکنی به گفتن ,تاب تاب   تاب تاب حاضر و آماده برای بیرون رفتن روز بیست و یک ماه رمضون رفتیم خونه مادر قربونت برم با اون ژست خوشگلت اینقد مزه میده که داری بازی میکنی یه دفعه از هوش میری اینا چندتا عکس از اون وقتاس **راستی یادم رفته بود بگم که عاشق بوس کردنی ,توی خونه راه میری و منو میبوسی ,منم که کیف میکنم ,عاشق بوسیدن بچه هاهم هستی به خصوص ماهان پسر داییت ,جوری که دیگه دیگه جیغشو درمیاری  ...
21 تير 1394

اولین قدمهای تو

* بالاخره چند قدم برداشتی ,17 خرداد خونه مامان جون بودیم و داشتی با نسرین جون بازی میکردی که اون اتفاق تاریخی افتاد ,یکی دو قدم برداشتی و بعد افتادی ,کلی ذوقتو کردیم ,از اون روز  تعداد قدمات بیشتر شده ولی بازم چار دستو پا میری ,یعنی چند قدم برمیداری و بعدش میشینی و چار دستو پا ادامه میدی ,حالا ببینیم کی افتخار میدی کامل راه بری (31 خردادم تونستی بدون اینکه کسی کمکت کنه و دستتو به جایی بگیری بلند شی ,کلیم با خودت حال کردی ) این عکساام مال پنج شنبه است که رفته بودیمو ویلای مامان جون اینا وتوام با ذوق تاتی میکردی     **عضو جدید خانواده ام متولد شد ,پسر دایی گلت آقا پویان ,انشال...
4 تير 1394

یک ماهگی تا یک سالگی

ببین چی بودی و چی شدی توی این یک سال   واقعا عوض شدیا دوست داشتم انداختن عکس و ادامه بدم ولی از اون جایی که خیلی شیطون شدیو به سختی میشه یه عکس خوب ازت انداخت ,منصرف شدم,اونجوری به من نگاه نکن خب شیطون شدی دیگه   ...
4 تير 1394
1